مترجم «خار و میخک»: سنوار یک دستش قلم بود و یک دستش سلاح
شناسه خبر: 118678 سرویس: فرهنگی
اسماء خواجهزاده مترجم «خار و میخک» این رمان را نقشه راهی برای مقاومت می داند و میگوید: سنوار در این رمان تاریخ فلسطین را نشان میدهد و نگاه مردم جهان و فلسطین به مقاومت را زیر و رو میکند و نشان میدهد چرا راهی جز مبازره نیست.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، ساعاتی پس از اعلام رسمی خبر شهادت یحیی سنوار رهبر حماس خبر انتشار ترجمه فارسی رمان این شهید فلسطینی با عنوان «خار و میخک» در صفحات فرهنگی رسانهها منتشر شد.
تا پیش از انتشار خبر شهادت سنوار، کمتر کسی میدانست که رهبر گروه حماس یک نویسنده پرکار بود. او طی 22 سال اسارت در درون زندان رمان «خار و میخک» را به زبان عبری نوشت و 5 کتاب را از عبری و انگلیسی به عربی ترجمه کرد و در صدر پرکارترین زندانیان نویسنده تاریخ قرار گرفت. اما خار و میخگ چگونه کتابی است و رهبر حماس چگونه آن را نوشت؟
یحیی سنوار، یک شخصیت محوری در سیاست فلسطین است که به خاطر رهبری خود در حماس و نقش تأثیرگذارش در درگیریهای جاری با اسرائیل شناخته شده است. تجربیات او در دوران زندان، دیدگاهها و راهبردهای او را شکل داد که در کتاب «خار و میخک» بهطور شیوا بیان شده است. این اثر بینشی برای درک پیچیدگیهای مبارزات فلسطینی ارائه میکند. همانطور که رویدادهای خاورمیانه همچنان در حال تحول هستند. اقدامات و فلسفههای سنوار برای روایت مقاومت و خودمختاری در منطقه حیاتی است.
«خار و میخک» نه تنها یک اثر داستانی، بلکه گواهی عمیق بر روح پایدار غزه است. این روایت که توسط یحیی سنوار در میان سایههای زندانهای اسرائیل نوشته شده است، از داستان سرایی سنتی فراتر می رود تا نگاهی ناب و بدون فیلتر به آن ارائه دهد. این رمان در 30 فصل خود، انتخاب سخت برخی از آوارگان فلسطینی برای کار در اسرائیل را نیز به نمایش میگذارد. برخی آن را فرصتی برای بهبود شرایط زندگی خود برای خانواده خود می دانستند، در حالی که برای برخی دیگر چیزی جز خیانت نبود.
اسماء خواجه زاده یکی از 3 مترجمی است که این رمان را به فارسی ترجمه کرده و قراراست کتاب در روزهای پیش رو از سوی انتشارات کتابستان منتشر و روانه بازار نشر شود. خبرگزاری تسنیم در آستانه انتشار این ترجمه با خواجهزاده گفتوگویی داشته است، خواجهزاده در این گفتوگو ضمن اشاره به شخصیت یحیی سنوار، کتاب را تاریخچهای از مقاومت و فسطین میداند، او «خار و میخک» را گرانقدر ترین اثر مقاومت عنوان میکند چرا که برای حفظش خون ریخته شده است. گفتوگوی تسنیم با خواجهزاده به شرح ذیل است:
* تسنیم: شهادت یحیی سنوار در دورانی که حملات پیدرپی اسرائیل و شهادت سرشاخههای مقاومت نوعی نگرانی و حتی ناامیدی نسبت به وضعیت را در دل علاقهمندان به مسئله فلسطین و مقاومت ایجاد کرده بود، در حکم برخاستن ققنوس از آتش بود و نه تنها امید دوباره را زنده کرد، بلکه روحی حماسی در دل مقاومت و علاقهمندان به مقاومت در جهان ایجاد کرد، درباره نگاهتان نسبت به شهادت سنوار بفرمایید؟
یحیی سنوار از کودکی مبارزه کرده است، اساساً مردم غزه از کودکی با مبارزه به دنیا میآیند، بزرگ میشوند و میمیرند، همه زندگی آنها مقاومت و مبارزه است، مخاطب با مطالعه کتاب متوجه میشود که روح مقاومت با زندگی مردم فلسطین درهم تنیده شده است، یک کارمند عادی در فلسطین، یک پزشک، یک پدر همانطور که زندگی میکند، مبارزه هم میکند، مبارزه جزء جداییناپذیر زندگی در فلسطین است، فردی چنین تفسیری از مبارزه ارائه میکند که خود نیز در عمق کار مبارزه است، همانطور که یک پدر است مبارزه میکند، هنگام غذاخوردن مبارزه میکند، هنگام عبادت مبارزه میکند، حتی هنگام شهادت نیز مبارزه میکند. مبارزه او حتی تا ثانیههای آخر حیات حتی در شهادتش هم ادامه دارد.
چوبدستیای که به چشم مردم دنیا پرتاب شد
صحنهای که چوب دستی را به طرف پهباد پرتاب میکند، هم مبارزه میکند؛ او چوبدستیاش را به طرف دنیا دنیا پرتاب میکند. میتوانست ماسک را پایین بیاورد، خودی نشان دهد، شاید او را شهید نکنند، او این چوب را به چشم تمام دنیا پرتاب میکند، بلکه مردم دنیا بیدار شوند.
یجیی سنوار نماد جدیدی از مبارزه و مقاومت خلق میکند، این نماد جدیدی از وسط وسط میدان مبارزه است، او متفاوت از رهبران دیگر مقاومت همچون هنیه و نصرالله شهید شد، او مسیری متفاوت خلق میکند، مسیری که به ما نشان داد این اشتباه است که تصور کنیم، با شهید شدن یک فرد، مسیر او از میان میرود، شهادت میتوان مسیر او را ادامه دهد و مقاومت یک رود جاری است که از میان نمیرود.
نتوانسته بودیم صدای خود را به جهان عرب برسانیم
* تسنیم: شاید بتوان چنین نتیجهگیری کرد که از همین شیوه شهادت اوست که برخی در هفته گذشته تلاش کردند، او را در تقابل با ایران، انقلاب اسلامی و .. نشان دهند و شایعاتی از این دست نیز منتشر شد.
بله، یک مسئلهای اینجا وجود دارد که باید اشاره کنم و آن این است که ما نتوانستیم صدای خود را به مردم جهان عرب برسانیم، اما چه زمانی این صدا به گوش آنها رسید؟ وقتی موشکهای ما به سرزمینهای اشغالی رسید، برخی مردم جهان عرب تصور میکردند، ما ایرانیها به دنبال منافع خود هستیم، اما حرکتهای اخیر ما آنها را بیدار کرد.
در برخی آثار سابق نویسندگان عرب، شاهد این هستیم که از صدام چهرهای تصویر میشود که قصد نابودی اسرائیل را دارد، صدام با عرفات هم ارتباط داشت، اما بعد از آن در آثار مرتبط با حماس، جهاد اسلامی و جنبشهای عربی مشخص شد که صدام شخصیت نابودی اسرائیل را ندارد، متاسفانه ما نتوانسته بودیم درست خود را معرفی کنیم، ولی امروز این کار را انجام دادیم، آثار این معرفی را در سالهای بعد باید دید.
یحیی سنوار و کلیه سران مقاومت هیچ اختلافی با ایرانیها نداشتند، او خود در کتاب میگوید که ما در برخی دورانها با اسرائیلیها میجنگیدیم، اما اسرائیلیها کاری کردند که خودشان بیرون رفته و این فلسطینیها بودند که با هم میجنگیدند. منظور او از اختلافی است که بین فلسطینیها ایجاد کردند، ما وقتی از مقاومت سخن میگوییم، از نبرد با جبهه استکبار و غرب حرف میزنیم، جنگ بین شیعه و سنی، عرب و عجم نیست، هدف اصلی غرب است، نباید دچار تفرقه شویم.
* تسنیم: یحیی سنوار را شاید بتوان متفاوتترین قهرمان مقاومت نامید از این جهت که ما با انسانی با چند بعد شخصیتی مواجه هستیم، از یک طرف با یک مجاهد خستگیناپذیر مواجهیم که 22 سال در زندانهای اسرائیل روزگار گذراند و به زبان عبری تسلط پیدا کرد و در دورههای دانشگاههای اسرائیل به صورت مجازی شرکت کرد تا دشمن را از درون بشناسد. این بعد، یک شخصیت مقاوم، محکم، نظامی و سیاسی را به تصویر میکشد و از سوی دیگر با انسانی مواجه هستیم که برای بیان حرف خود از ادبیات کمک میگیرد، اهل فرهنگ و هنر و اندیشه است، رمان مینویسد، کتاب ترجمه میکند، آن هم در دل زندان، در میان خون و شکنجه. اینجا با یک شخصیت ادبی و البته عاطفی مواجه هستیم، کدام بعد از شخصیت این انسان در کتاب نمایان شده است.
سنوار یک شخصیت امنیتی بوده است، اطلاعات اندکی از خود حتی به نزدیکانش داده است، او مبارزه مسلحانه میکند، فرد ساکت و کم حرفی است، دقیقا همان چهرهای را دارد که ما از یک فرد امنیتی سراغ داریم.
اما با مطالعه کتاب تازه از دورن او را میشناسیم، او را در روابطش با مادر میشناسیم، او را هنگامی که برای شنیدن لالایی مادرش برای نوهاش میآید، میشناسیم، او را با ترسیم صحنه شهادت عماد عقل میشناسیم که بسیار صحنه احساسی است. عماد عقل به هنگام شهادت و مواجهه با مرگ، شعر میخواند. یحیی سنوار در کتاب نشان میدهد که مبارزه فقط با اسلحه نیست، برخی اوقات قلم جایش را با سلاح عوض میکند، بسیاری از شهدای مقاومت شخصیتهای احساسی و بینظیری دارند، گلهای سختی دیدهاند که زیبایی بیشتری دارند.در میان همه چهرههای مقاومت خداوند این توفیق را به سنوار داد که شهادتش نیز اینچنین روایتگر باشد. شاید چون او به روایت مقاومت پرداخت. سنوار برای اینکه نهال مقاومت رشد کند، راه سختی را پیمود.
«خار و میخک» تاریخ فلسطین است
* تسنیم: با توجه به اینکه کتاب از نخستین گامهای شکلگیری مقاومت در سال 1967 تا مراحل رشد و بالندگی در نخستین انتفاضه فلسطین یا انقلاب سنگ در سال 1987 را روایت میکند. آیا میتوان آن را تاریخچه مقاومت دانست؟ به نظر میرسد در رمان برخی از شخصیتها نمادسازی شدهاند و هر کدام نماینده یکی از طیفهای مقاومت (حماس، آزادی بخش وفتح) هستند.
کتاب فقط تاریخ شفاهی مقاومت نیست، کتاب روح زندگی در اشغال را به ما گزارش میدهد. روح زندگی و حیات در این کتاب بسیار است، این کتاب زندگی در فلسطین را روایت میکند، از همه طیفهای فلسطینی در این کتاب حضور دارند، کتاب سراسر نماد است، شخصیت اصلی کتاب هر شب کنار مادرش مینشیند و با او درباره شهادت و سرزمینشان گفتوگو میکند، مادر در ادبیات نماد «وطن» است، آنقدر در این کتاب درباره زندگی مردم غزه با جزئیات حرف زده شده که نمیتوان مشابهش را در کتاب دیگری از فلسطین دید، حتی درباره لهجه مردم، درباره غذایی که میخورند، درباره مصالح ساختمانی که استفاده میکنند، درباره لباسی که میپوشند. این کتاب به نوعی تاریخ شفاهی فلسطین معاصر است که پیوند محکمی با مقاومت دارد.
کتاب به خوبی نشان میدهد که چه میشود که حماس شکل میگیرد، چه میشود که مردم از سازش به مبارزه روی میآورند؟ و تنها راه نجات چیست؟ تمام چهرههای شاخص مقاومت که به شهادت رسیدهاند و شخص یحیی سنوار در کتاب حضور دارند، به نوعی این کتاب روایت واقعیت است.
گرانترین اثر ادبی مقاومت
* تسنیم: به نظر شما چرا سنوار کتاب را به زبان عبری نوشت نه به زبان عربی؟
این اشتباه رایجی است که مرسوم شده است، اصل کتاب به زبان عربی است، من عنوان کتاب را به عبری هم جستوجو کردم، هیچ نتیجهای نداشت. نسخه عبری دست نویس این کتاب در جستوجوی سلول سنوار در زندان کشف شد، پس اصل کتاب به زبان عربی است، ممکن است به عبری هم برگردان شده باشد، سنوار کتاب را با مداد و کاغذ قاچاقی در زندان نوشته است، هر یک خطی که مینوشته مجبور بوده از چشم پنهان کند، افراد زیادی برای محافظت از این کتاب خونشان به زمین ریخته شده، شکنجه شدهاند و...، بنابراین نباید صرفا از دریچه ادبیات کتاب را بررسی کرد، به خاطر شرایط نوشتن و خونهایی که برای آن ریخته شده است، باید آن را گرانترین اثر ادبی مقاومت است دانست.
* تسنیم: پس از انتشار کتاب در آمازون، اسرائیل آن را از تمام سکوهای عرضهکننده کتاب حذف کرد و اعلام کرد که این رمان، ابزار رسانهای حماس است، به نظر شما این رمان چه ویژگیای داشت که اسرائیل تا این اندازه از آن هراس داشت؟
طبیعتاً این کتاب را به زبانهای مختلف ترجمه کرده و میکنند، چون یک مبارز آن را نوشته است، طبیعی است، مانند وقتی که چهگوارا یک کتاب نوشته باشد، همه به دنبال آن میروند تا بفهمند چه نوشته است، اسرائیل هم طبیعتا باید هراس داشته باشد، چرا که «خار و میخک» یک رسانه است، نویسنده به درستی توضیح میدهد که اسرائیل با مردم غزه و فلسطین چه کرد و فلسطینیها چه کردند؟ تاریخچه جنگ را توضیح میدهد، قصهگوست و می توان آن را رسانه مقاومت دانست، بنابراین اسرائیل کتاب را از روی آمازون حذف میکند، چون تاثیری که کتاب میتواند بر مردم دنیا بگذارد را میداند.
«خار و میخک»؛ نقشه راهی برای مقاومت
این کتاب دقیقا مثل یک نقشه راه است که به ما یاد میدهد راهحل بیرون کردن اسرائیل فقط مبارزه است، تمام این نقشهها و رویاها که از راه مذاکره سیاسی و دیپلماتیک میتوان نتیجه را یافت، همه را نقش بر آب کرده است. این مبارزه است که تاثیر دارد، نشان میدهد که مبارزه چه اثری دارد. کتاب نشان میدهد که چرا قرارداد اسلو امضا شد. و چرا ضرر تمام و کمال این قرارداد برای فلسطین بود.
نویسنده توضیح میدهد، این مشکل فقط باید به دست مردم فلسطین حل شود و به نوعی نقشه راه برای همه مردم دنیاست.
قصه سنوار قصهای برای همه مردم جهان است
* تسنیم: آیا نگاه سنوار در رمان تنها به محور مقاومت و مساله فلسطین خلاصه میشود؟ یا نگاهی فراتر از مقاومت به مسئله انسانیت دارد؟
داستان سنوار، داستان فلسطین است ولی این داستان یک الگوی تاثیرپذیر برای تمام زندگیهاست. ما میتوانیم این الگو را در ایران ببینم این الگو را در ایالت متحده ببینیم، در نیجریه ببینیم، در سومالی، عراق و دیگر کشورها هم ببنیم، این قصه یک قصه مشترک جهانی است، شاید به اشتباه تصور شود که این مختص اعراب و فلسطین است، ولی وقتی داستان را میخوانیم میبینیم، سنوار با همه مردم دنیا و همه بخشهای مقاومت حرف میزند، داستان دفاع از وطن برای همه مردم است، رها نکردن آرمانها قصه همه مردم است، داستان به ما میفهماند که این تعریفی که از مقاومت وجود دارد، در همه دنیا جاری و ساری است، سنوار خود اشاره کرده که این داستان واقعیت است، اما درباره یک انسان واقعی نیست، روالی خیالی است ولی از واقعیت سخن میگوید، او با زبانی جهانی با انسان امروز درباره آزادگی و عدالت سخن میگوید.
* تسنیم: جنگها همواره بستری برای خلق آثار هنری و ادبی بودهاند. ژانر جنگ، از ژانرهای محبوب در جهان است، چه در حوزه فیلم و چه در حوزه ادبیات. این دسته از آثار، عموماً جزو درخشانترین آثار عصر خود بودهاند؛ مثل دن آرام، در غرب خبری نیست، دکتر ژیواگو و .... چرا با وجود گذشت چند دهه از مسئله فلسطین، جنگهای پی در پی، مهاجرتهای اجباری و ... که هرکدام میتواند موضوع خلق یک اثر ماندگار باشد، کار شاخص جهانی در این زمینه خلق نشده است؟ چه عواملی موثر بودهاند؟ به نظر میرسد رمان سنوار میتواند یک نمونه جهانی در این زمینه باشد.
وقتی ادبیات را بررسی میکنیم، میبینیم که هر جا سختیهای بیشتری حاصل شده، ادبیات نیز گل کرده است، در کشور خودمان نیز در دوران انقلاب شاهد شکوفایی موسیقی، ادبیات و ... هستیم، اکنون نیز که ما به مقابله مستقیم با اسرائیل روی آوردهایم شاهد تولید و جرقهزدن آثار خوب هستیم، در دنیا نیز وضع به همین منوال است، در امریکای جنوبی نویسندگان و شاعران خوبی تحت فشار رشد کردهاند، در مورد فلسطین هم همین وضعیت صادق است، ما با نویسندگانی چون محمود درویش، رضوی عاشور، نزار قبانی و... مواجه هستیم، نزار قبانی در ادبیات دنیا آنقدر بزرگ است که وقتی میمیرد، لورکا شاعر اسپانیایی برایش شعر میگوید. بنابراین ما آثار شاخصی در ادبیات فلسطین داریم، اما چرا صدای این ادبیات به جهان نمیرسد؟
سانسور غرب مانع رسیدن صدای ادبیات فلسطین به جهان است
علت اصلی سانسور است، ما دو روز بعد از حمله تروریستی به مواضع نظامی توسط اسرائیل اعلام میکنیم، شهید داشتهایم، اما اسرائیلیها آنقدر دچار سانسور هستند که با گذشت هفتهها از پاسخ ما به حملات او، نگفتهاند، چند کشته دادهاند، غرب و اسرائیل اجازه نمیدهند که صدای فلسطین به گوش مردم دنیا برسد، آثار محمود درویش و نویسندگان دیگر فلسطین آثار بسیار درخشانی است، اما سانسور اجازه ورود آنها به جهان را نمیدهد، از سوی دیگر متاسفانه مخاطب نیز به جای اینکه به سمت آثار مقاومت متمایل باشد، به سمت ادبیات ضد جنگ تمایل دارد، در همین ایران خودمان ببنید آثاری چون «در غرب خبری نیست» ، «وداع با اسلحه» و ... که ضد جنگ هستند، طرفدار دارند.
«خار و میخک» دیدگاهها را زیر و رو میکند/سنوار نشان داد چرا راهی جز طوفانالاقصی نبود
داستان سنوار اما کتاب متفاوتی است، ما با ترکیبی از داستان و روایت مواجه هستیم، سنوار در داستان از تخیل استفاده کرده اما ستونهای روایت را واقعیت تشکیل داده است، ما با صحنهها و افراد واقعی در کتاب روبرو هستیم، به نظر من هر کسی که فکر میکند، کوچکترین اطلاعاتی درباره فلسطین دارد، باید این کتاب را بخواند چرا که دیدگاهش را زیر و رو خواهد کرد، هر کس ذرهای تعصب به فلسطین ومردمش دارد، این کتاب را باید بخواند تا بفهمد چه بر سر مردم این سرزمین آمده است، چرا طوفانالاقصی شکل میگیرد و آیا مردم این سرزمین راهی به جز طوفانالاقصی داشتند؟ برخی عوام میگوید، فلسطینیها در خانه خود نشسته بودند چرا این عملیات را کردند، وقنی کتاب را میخوانید، میفهمید راهی جز این نبود.
قیاس سنوار با مبارزانی مثل چهگوارا چرا اشتباه است؟
* تسنیم: سنوار در دید امروز حق طلبان جهان بیش از هر چیز یک آزاده است، برخی پس از شهادت او را با چهگوارا مقایسه کردند، ، به نظر میرسد این قیاس نادرست است و این مقایسه تقلیل دادن شخصیت سنوار است.
بله موافقم، یک دوره برای مراسمی از دختر چهگوارا دعوت شد تا به ایران بیاید، خب، چهگوارا شخصیت بزرگ و ارزشمندی بود که در جغرافیای خود تاثیر داشت و به مردم سرزمنیش کمک کرد، آن زمان چهگوارا را با شهید چمران مقایسه کردند، همان زمان یکی از روزنامهنگاران (محمد قوچانی) یادداشتی نوشت که «ما را چه به چه؟» او در این یادداشت، حرفش این بود که اولاً قهرمان ما بزرگتر از چهگواراست چون قهرمان ما تحصیلاتش از چهگوارا بالاتر بود، فقط یک مبارز نبود و روح، ایدئولوژی و عشقی که پشت چمران بود را چهگوار نداشت، چهگوارا بسیار آدم بزرگی بود، ولی حتما چمران بزرگتر بود. ما با این مقایسه شأن خود را پایین میآوریم و به دیگران هم این اجازه را میدهیم، همچنان که ان زمان دختر چهگوارا گفت که چهگوارا بزرگتری از شهید چمران بود. در حالیکه چهگوارا را رسانهها بزرگ کردند، ولی چمران رسانه جهانی ندارد.
سنوار یک دستش قلم بود و یک دستش سلاح
به نظر من، سنوار هم به مراتب بزرگتر از چهگواراست، نبردی که سنوار کرده از نبرد چهگوارا بزرگتر است، مرگ یحیی سنوار به چه شکل بود؟ چه کسانی از کشتن سنوار چه اندازه خوشحال شدند؟ و چرا؟سنوار شخصیتی تک بعدی نبود که فقط در مبارزه خلاصه شود، او عاشق خانواده، همسر، کشور و مردمش بود، او در زندان داستان مینویسد، سنوار تنها به نوشتن اکتفا نکرده او در میدان مبارزه صحنههای شگرف را رقم زده است، درست است، نویسندگان دیگری چون داستایوفسکی نیز در زندان داستان نوشتهاند، اما غیر از داستاننویسی کار دیگری هم کردهاند؟ ما درباره آدمی حرف میزنیم که هم مبارز بزرگی بوده و هم نویسنده خوبی بوده است، یحیی سنوار یک هنرمند است. او یک دستش قلم است و دست دیگرش سلاح. او در غایت مبارزه کرد، تا آخرین لحظه.این او را متفاوت میکند.