حواس انسان

قدرت حواس پنهانی انسان

شناسه خبر: 14674 سرویس: پزشکی و سلامت

یکی از توانایی‌های حسی کشف‌نشده‌ی انسان پژواک‌یابی است که می‌تواند به‌کمک انسان‌های نابینا بیاید.


اخیرا در پست جدیدی، سوفیا هارداک، یکی از نویسندگان BBC Future، به موضوع جالبی اشاره کرده است. مطلب را از زبان خودِ او نقل می‌کنیم.

من پشت میز خود نشسته‌ام؛ درحالی‌که چشم‌هایم بسته است و یک بشقاب غذا را دربرابر صورتم به‌سمت جلو و عقب حرکت می‌دهم و در همان حال، واژه‌ی Test را به‌طور مکرر تکرار می‌کنم. شاید به‌نظر عجیب آید؛ اما تلاش می‌کنم به خودم مهارت شگفت‌انگیز «مکان‌يابی انعکاسی» یا «پژواک‌یابی» را آموزش دهم: جهت‌یابی جهان به‌وسیله‌ی پژواک درست مانند خفاش یا دلفین. در سال‌های اخیر، به پژواک‌یابی به‌عنوان مهارتی برای افراد نابینا توجه زیادی شده است. دنیل کیش، یکی از مربیان نابینای آمریکایی، از این مهارت برای مکان‌یابی محیط با دقت شگفت‌انگیزی استفاده می‌کند.

نابینایان می‌توانند با ایجاد صدایی با دهانشان و گوش‌دادن به پژواک آن، درختان و ساختمان‌ها و جای در را تشخیص دهند؛ اما در‌واقع اصول جهت‌یابی به این شیوه را هر فردی، چه بینا و چه نابینا، می‌تواند یاد بگیرد.

مطالعات زیادی وجود دارند که ما را تشویق می‌کنند از ظرفیت حسی گسترده‌ی خود استفاده کنیم. حس‌های بیدارکننده‌ای که به‌میزان زیادی نادیده گرفته شده، سرکوب یا اینکه خارج از قلمرو انسانی تلقی شده‌اند. از دهه‌ی ۱۹۴۰، به پژواک‌یابی انسانی توجه شد؛ اما این موضوع به‌طور نظام‌مند فقط در دهه‌ی گذشته، مطالعه شده است، هم به‌عنوان مهارتی برای افراد نابینا و هم به‌عنوان روشی برای مطالعه‌ی نحوه‌ی تعامل مغز با اطلاعات حسی. لور تالر، استاد روان‌شناسی دانشگاه دورهام و یکی از متخصصان برجسته‌ی جهان در زمینه‌ی پژواک‌یابی انسانی می‌گوید:

بهترین پژواک‌یاب‌های ممکن انسانی را ارزیابی می‌کنیم که به آن‌ها «متخصصان اکو» می‌گوییم. این‌ها معمولا افرادی هستند که از این مهارت برای مدت طولانی استفاده کرده‌ و از خود تیزبینی نشان داده‌اند. آن‌ها می‌توانند کارهایی با استفاده از آن انجام دهند که اگر در‌این‌زمینه تازه‌کار باشید، نمی‌توانید انجام دهید.

متخصصان اکو فقط با استفاده از آواهای دهانی می‌توانند جابه‌جایی ناچیز صفحه‌ای را تشخیص دهند که در فاصله‌ی یک‌متری از آن‌ها قرار دارد. آن‌ها می‌توانند بگویند جسمی که در فاصله‌ی دومتری آن‌ها قرار گرفته، تیر چراغ برق یا اتومبیل یا درخت است. حتی آن‌هایی که تازه مشغول یادگیری این مهارت هستند، می‌توانند دیواری را تشخیص دهند که در فاصله‌ی بیش از ۳۰ متری آن‌ها قرار گرفته است. این بدان‌معنا نیست که پژواک‌یابی همان دقت بینایی در انسان‌ها را دارد. برخی از گونه‌های خفاش از امواج فراصوت برای شکار پروانه‌ها استفاده می‌کنند؛ اما پژواک‌یاب‌های انسانی برای ردیابی چنین اهداف کوچکی تلاش می‌کنند و ازآنجاکه پژواک‌یابی فقط برای اشیای سه‌بعدی کاربردی است، این روش برای مثال برای مطالعه‌ی متون چاپی کاربردی نیست.

بااین‌حال، تالر می‌گوید این هنوز تکنیک بسیار قدرتمندی است. درکنار ابزارهای کمکی سنّتی نظیر عصا یا سگ راهنما، این مهارت می‌تواند واقعا موجب ایجاد تغییر در زندگی افراد نابینا شود. این مهارت می‌تواند به آن‌ها کمک کند تا ایمن‌تر به سفر بروند و از برخورد سر با موانع اجتناب کنند و حتی ورودی محل اقامت خود را تشخیص دهند. او می‌گوید:

همین چیزهای کوچک است که می‌تواند موجب اعتماد فرد شود و مشخص کند او از بیرون‌رفتن خوشحال می‌شود یا نه.

اگرچه تالر نابینا نیست، او می‌تواند پژواک‌یابی کند و این تکنیک را به افراد بزرگ‌سال نابینا و حتی کودکان سه‌ساله نیز آموزش داده است. او می‌گوید:

اگر شما در دنیایی بینا باشید و سپس، بینایی خود را از دست بدهید، واقعا ازنظر چگونگی دسترسی به اشیاء و حرکت در اطراف، چیزهایی زیادی از دست خواهید داد. داشتن مهارت پژواک‌یابی در آنجا، کار را بسیار ساده‌تر می‌کند؛ زیرا به شما کنترل بسیار بیشتری روی فضای کاوش‌شده می‌دهد.

اگر می‌خواهید این کار را امتحان کنید، آزمایش را با استفاده از بشقاب یا سینی انجام دهید. چشم‌های خود را ببندید، شروع به صحبت کنید یا اینکه با دهان خود صداهایی درآورید و بشقاب را در جهات مختلف حرکت دهید. به تغییر در صداها گوش دهید. بدون بازکردن چشم، به‌تدریج می‌توانید بگویید بشقاب کجاست. تالر توصیه می‌کند در مرحله‌ی بعدی، آرام و با چشم‌های بسته در اطراف گوشه‌ها بگردید و از صدای خود برای این کار استفاده کنید که متوجه شوید کجای دیوار یا اتاق است. وقتی افراد بینا یاد می‌گیرند با استفاده از صدا جهت‌یابی کنند، آن‌ها بخشی از مغز را به‌کار می‌گیرند که معمولا با بینایی ارتباط دارد. تالر و همکارانش هم‌اکنون مشغول مطالعه‌ی اسکن مغز افراد بینا و نابینای درحال‌یادگیری پژواک‌یابی هستند. نتایج اولیه شگفت‌آور بوده است: وقتی افراد بینا یاد می‌گیرند با استفاده از صدا مکان‌یابی کنند، آن‌ها از قسمتی از مغز استفاده می‌کنند که معمولا در دیدن مشارکت دارد. تالر می‌گوید:

تمایل داریم به بینایی به‌عنوان حس کاملا جداگانه‌ای بنگریم و خُب منابع خاصی هم داریم که برای این کار اختصاص یافته‌اند؛ مانند چشم‌ها و قسمت‌های خاصی از مغز که درگیر عمل بینایی هستند. باوجوداین درواقع، مغز ما شاید بتواند اطلاعات حسی را با انعطاف‌پذیری بیشتری پردازش کند: دیدن با گوش‌ها. تنها مسئله‌ای که وجود دارد، این است که افراد بینا دلیلی برای انجام آن ندارند.


همان‌طورکه تالر اشاره می‌کند:

اگر فرد بینایی هستید، در اغلب اوقات، از بینایی برای درک اشیاء استفاده می‌کنید. پس، انگیزه‌ای برای گسترده‌کردن مجموعه‌ی حسی خود ندارید؛ زیرا آن را از راه بینایی دریافت می‌کنید.

در زندگی روزمره‌ی ما، ابرقدرت حسی وجود ندارد؛ بلکه این ترکیب آن‌ها است که موجب قدرت آن‌ها می‌شود. این بدان‌دلیل است که هرحسی به‌تنهایی نسبتا ضعیف است. جیمز نیگن، از بخش روان‌شناسی دانشگاه دورهام می‌گوید:

در بیشتر مواقع، وقتی افراد مجبور می‌شوند فقط از یکی از حواس خود و از یک روش استفاده کنند، از این موضوع شگفت‌زده می‌شوند که چقدر در ارتباط با آن حس ضعف دارند.

برای مثال، دید محیطی ما نسبتا ضعیف است؛ اما می‌توانیم آن را با حس‌های دیگری نظیر شنوایی ترکیب کنیم تا مثلا متوجه شویم چه چیزی دارد نزدیک می‌شود؛ مثلا اتومبیل. این مزیت به‌عنوان «مزیت دقت دونمایی» شناخته می‌شود و می‌تواند برای کار ساده‌ای مثال عبور بی‌خطر از خیابان حیاتی باشد.

دراین‌میان، مشکلی وجود دارد: کودکان هنوز این مهارت را ندارند. نیگن می‌گوید:

کودکان کمتر از ۱۰ سال، کارهای زیادی انجام می‌دهند که به قراردادن چیزهایی زیادی درکنارهم نیاز دارد؛ مثلا آنچه می‌بینند یا می‌شنوند یا احساس می‌کنند. تمام این پردازش‌ها چندحسی هستند؛ اما این توانایی خاص، یعنی هماهنگ‌کردن دو یا چند حواس برای افزایش دقت، موضوعی است که کودکان نمی‌توانند آن را انجام دهند.

در کودکانی که بخشی از بینایی خود را از دست داده‌اند، این امر موجب می‌شود بهره‌مندشدن از مزیت پژواک‌یابی تاحدودی دشوار شود. بزرگ‌سالان می‌توانند از این تکنیک همراه‌با دید باقی‌مانده‌ی خود استفاده کنند و درمقایسه‌با حالتی که فقط حس خود را به‌کار ببرند، بهتر عمل کنند. باوجوداین، کودکان به‌طورکلی نمی‌توانند این کار را انجام دهند. آن‌ها معمولا بر یکی از حواس خود تمرکز می‌کنند یا بینایی یا شنوایی. سؤالی که مطرح می‌شود، این است: «می‌توان به آن‌ها آموزش داد که هر دو را هم‌زمان باهم به‌کار گیرند؟»

نیگن و گروهش در آزمایشی موفق شدند چنین کاری انجام دهند. آن‌ها در تکلیفی، به کودکان درباره‌ی نحوه‌ی استفاده از هرکدام از حواس بازخورد دقیقی دادند. پس‌ازآن، این کودکان می‌توانستند حواس خود را مانند فرد بالغ باهم ترکیب کنند و دقیق‌تر قضاوت‌ کنند. مطالعات بیشتر می‌تواند این موضوع را نشان دهند که چنین آموزش‌هایی تأثیر ماندگاری دارند یا نه.

من با استفاده از توصیه‌ی تالر برای افراد مبتدی، در‌حال‌ادامه‌ی آزمایش‌های خود درزمینه‌ی پژواک‌یابی هستم. بزرگ‌ترین پیشرفتم تاکنون این بوده که می‌توانم بدون اینکه به دیوارهای اطراف راهرو دست بزنم، با چشم‌های بسته از آن عبور کنم. عجیب است که فکر می‌کنم این توانایی در تمام زندگی درون من بوده است؛ ولی استفاده نشده و به آن توجهی نشده بود تا اینکه آزمایش غیرعادی با بشقاپ چینی آن را بیرون کشید. کسی چه می‌داند ما انسان‌ها چه حواس دیگری درون خود داریم که هنوز کشف نشده است.



مهمترین عناوین
مهمترین عناوین سیاسی